پویا بهاری

رمضان..........


دم افطار که بی تاب تر و تشنه ترم
می شوم غرق علمدار...، عمو...، آب...، حرم
♥•٠·
بعد یاد تو می افتم که غریبی آقا
تو کجا دعوتی افطار؟ چرا بی خبرم؟

اللهم عجل لولیک الفرج


:: موضوعات مرتبط: رمضان، ،
نویسنده : .....
تاریخ : پنج شنبه 12 تير 1393
زمان : 12:45
یا حسین


لحظه افطار وقتی آب میخورین یاد آقا ابا عبدالله الحسین علیه السلام باشین ...
♥•٠·
یاد سقایی باشین که با لب تشنه به شهادت رسید ...
یاد اون طفل 6 ماهه باشین که به خاطر یه زره آب با تیر 3 شعبه سرش رو بریدن ...
سلام بر لب تشنه حسین (ع)


:: موضوعات مرتبط: امامان........، ،
نویسنده : .....
تاریخ : پنج شنبه 12 تير 1393
زمان : 12:45
رمضان..........


♥•٠·
امروز غیـر طبیـعی تشنـه شدم !
تازه فهمیـدم بر اثر تشنـگی ،
قدرت بدنـی تحلیل رفته
و چشمان انسان تــار می شود !
حال فرض كن در صحـرا باشی ،
تشنگی غلبـه كـرده باشد
در میـدان جنـگ باشی ،
خانواده ات آن سوی صحـرا چشم به راهت باشنـد
زخم خـورده باشی
و خونریـزی خود دلیلی جـدا بـرای
كم شدن سوی چشم باشد
صدای فریـاد از تشنـگی و اضطراب اطفال . .
صدای تیـغ و نیــزه . .
صدای شیـهه اسبان . .
صدای عربــده ی مشتی حیـوان صفت . .
صدای بگذاریـد من هم ضربــه ای بزنم !
صدای تـق تـقِ . . .
صدای خس خسِ . . . .
نه چشمانـت خوب میبینـد
و نه گوش ها درست صداها را تشخیص می دهنـد
تا بدانـی در اطرافت چـه می گذرد
و خانواده ات در چه وضعی هستنــد
آنجاست كه فقط یـك جمله بایـد گفت :
یا غیـاث المستغیثیــن . .


:: موضوعات مرتبط: رمضان، ،
نویسنده : .....
تاریخ : پنج شنبه 12 تير 1393
زمان : 12:45
شیطان


:. شیطان از این ها نفرت دارد .:

شیطان از این‌ها نفرت دارد :

1-خطاف ؛
پرستو، یكی از پرندگانی است كه شیطان از او فرار می‌كند. آن پرنده قرآن می‌خواند.

امام صادق(علیه السلام) می‌فرماید: این پرنده حافظ قرآن است و سوره حمد می‌خواند و كلمه «ولاالضالین» او مثل گفتن انسان است.

كبوتر
كبوتر لاعی، بلكه همه كبوترها شیطان را دور می‌كنند.
امام صادق و امامان معصوم(علیه السلام) این پرنده را در خانه نگاه می‌داشتند و
می‌فرمودند: بال كبوتر برای شیطان به منزله بادبزن است،
همین طور كه بادبزن مگس‌ها را پراكنده می‌كند و می‌راند صدای بال كبوتر شیطان را فراری می‌دهد.

3-خروس ؛
خروس هم یكی دیگر است، خصوصاً خروس سفید، ناراحتی شیطان از این پرنده، به این دلیل است كه تسبیح و ذكر خدا می‌گوید
و ذكر او «سبوح قدوس رب الملائكه و الروح» و «اذكرو الله یا غافلین» می‌باشد.
این حیوان وقت شناس است و مانند مؤذن اوقات نماز را اعلام می‌كند.

4-گریز از روزها ؛
روز عرفه عید قربان، جمعه و روز عید غدیر، از روزهایی هستند كه خداوند گناهان انسان را می‌آمرزد.

5-بلند گفتن بسم الله . ؛
شیطان از بلند گفتن «بسم الله» بدش می‌آید.
از امام جماعتی كه «بسم الله» را بلند بگوید فرار می‌كند.

امام زین‌العابدین به ابوحمزه ثمالی فرمود: وقتی كه صف جماعت بسته می‌شود، ابلیس می‌آید و از شیطانی كه موكل بر امام جماعت است،
می‌پرسد: آیا امام جماعت «بسم الله» را بلند گفت یا آهسته؟
اگر بگوید بلند گفت، می‌گریزد و اگر بگوید آهسته گفت،‌ شیطان می‌آید و بر دوش آن پیش‌نماز، سوار می‌شود تااز نماز فارغ شود.

6-استغفار . ؛
برگشتن از گناه، امید شیطان را قطع می‌كند راحت و آرامش نمی‌گذارد تا وقتی كه باز او را به گناه و معصیت وادار نماید.


:: موضوعات مرتبط: مطالب جالب، ،
نویسنده : .....
تاریخ : پنج شنبه 12 تير 1393
زمان : 12:45
امام رضا..


می‌شنوم ز قدسیان زمزمه‌ی "رضا، رضا"...

امام رضا علیه السلام از حضرت رسول نقل می‌کنند:

« خداوند در ثلث آخر هر شب و از اول شبِ جمعه، فرشته‌ای را به دنیا می‌فرستد و امر می‌کند که ندا دهد: آیا سائلی هست که خواسته‌اش را بدهم؟ تائبی هست که توبه‌اش را قبول کنم؟ استغفارکننده‌ای هست که او را بیامرزم؟ تا صبح ندا می‌کند و سپس به آسمان برمی‌گردد. »


:: موضوعات مرتبط: مطالب جالب، امامان........، ،
نویسنده : .....
تاریخ : پنج شنبه 12 تير 1393
زمان : 12:45


بـگـذار دلـت یـاد کـنـد از مـحـنـی
از کـنـج خرابه و غـمِ دلـشـکـنـی
افطار کـه شـد رقیه را یـاد کـن و
بـا گریـه بـگو: مَن الذی أیتمَنی؟


:: موضوعات مرتبط: امامان........، ،
نویسنده : .....
تاریخ : چهار شنبه 11 تير 1393
زمان : 23:52
انتظار


دعا یک نوع کسب قابلیت براى تحصیل سهم زیادتر از فیض بى پایان پروردگار است. به عبارت دیگر انسان به وسیله دعا توجه و شایستگى بیشترى براى درک فیض خداوند پیدا مى کند، بدیهى است کوشش براى تکامل و کسب شایستگى بیشتر عین تسلیم در برابر قوانین آفرینش است، نه چیزى بر خلاف آن.
دعا یکنوع عبادت و خضوع و بندگى است و انسان به وسیله دعا توجه تازه اى به ذات خداوند پیدا مى کند، و همان طور که همه عبادات اثر تربیتى دارد دعا هم داراى چنین اثرى خواهد بود.



:: موضوعات مرتبط: امام زمان...........، ،
نویسنده : .....
تاریخ : چهار شنبه 11 تير 1393
زمان : 23:51
آیت الله جوادی آملی :


آیت الله جوادی آملی :

دعای ابوحمزه ثمالی، دعائی است که وجود مبارک امام سجاد، زین العابدین سلام الله علیه در تمام سحرهای ماه مبارک رمضان آن را می‌خواندند. شایسته است پیروان عترت طاهرین تأسّی کنند و در سحرها بیدار باشند و این دعای نورانی را قرائت کنند.

اِذا رَاَیتُ مَوْلای ذُنوُبی فَزِعْتُ وَاِذا رَاَیتُ كَرَمَكَ طَمِعْتُ اِنْ عَفَوْتَ فَخَیرُ راحِم وَاِنْ عَذَّبْتَ فَغَیرُ ظالِم

ای پروردگار من! هنگامی كه گناهانم را مشاهده می‌كنم هراسان شوم و چون بزرگواری تو را بینم به طمع افتم خدایا اگر بگذری بهترین مهرورزی و اگر عذاب كنی ستم نكرده‌ای


:: موضوعات مرتبط: مطالب جالب، ،
نویسنده : .....
تاریخ : چهار شنبه 11 تير 1393
زمان : 23:50


آیا ابر این مصیبت و درد آن قدر سیاه و گسترده نیست که آسمان دل شیعه را تا روز قیامت
هر لحظه بارانی کند ؟

علی نوشت :
چه عشقی بین تو و آقایت سید علی هست که همه ما از درک آن عاجزیم ؟!
قربان صورتی بشوم که نسیم دستی بر آن وزیده است .


:: موضوعات مرتبط: مطالب جالب، ،
نویسنده : .....
تاریخ : چهار شنبه 11 تير 1393
زمان : 23:47


کاش بچه مذهبی ها هم داشتند

پیامبر دین را با اخلاق گسترش داد

و بعضی مذهبی ها با زور میخواهند این کار را انجام دهد


:: موضوعات مرتبط: مطالب جالب، ،
نویسنده : .....
تاریخ : چهار شنبه 11 تير 1393
زمان : 23:46
انتظار


______________ تا به کـی یکســره یکریز نباشیــــــ...؟!! ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

تا به کی یکســره یکریز نباشی شبـــ ــ و روز ...؟!!
مــاه مخفیــــ شــدنش نیـــز تعــادل دارد ...!!

******** ما که مُــــردیم...!! بیــــا پس تو کجـــاییــــــ آقا ...؟!!! ********


:: موضوعات مرتبط: امام زمان...........، ،
نویسنده : .....
تاریخ : چهار شنبه 11 تير 1393
زمان : 23:45
دعای روزچهارم ماه مبارک رمضان


دعای روزچهارم ماه مبارک رمضان

اللهمّ قوّنی فیهِ علی إقامَةِ أمْرِکَ واذِقْنی فیهِ حَلاوَةَ ذِکْرِکَ و أوْزِعْنی فیهِ لأداءِ شُکْرَکَ بِکَرَمِکَ واحْفَظنی فیهِ بِحِفظْکَ و سِتْرِکَ یا أبْصَرَ النّاظرین

«خدایا نیرومندم نما در آن روز به بپا داشتن فرمانت، و بچشان در آن شیرینی یادت را، و مهیا کن مرا در آن روز برای انجام سپاسگزاریت، به کرم خودت نگهدار مرا در این روز به نگاه داریت و پرده پوشی خودت، ای بیناترین بینایان».


:: موضوعات مرتبط: مطالب جالب، ،
نویسنده : .....
تاریخ : چهار شنبه 11 تير 1393
زمان : 23:44
امام خمینی رحمة الله علیه


امام خمینی رحمة الله علیه :

در این ماه فرق داشته باشیم با سایر ماهها و دنبال این باشیم که ان شاء اللَّه «لیلة القدر» را دریابیم، برکات «لیلة القدر» را که قرآن در آن نازل شده است، همه سعادت عالَم در آن شب نازل شده است و از این جهت، از همه شبهاى عالَم بالاتر است، این را بتوانیم ادراک بکنیم، درک بکنیم. ... و از آن مائده‏هاى آسمانى که قرآن و ادعیه است ان شاء اللَّه، همه‏مان مستفیض بشویم و با یک روح سالمى وارد بشویم و «لیلة القدر» [را] هم دریابیم، سَلامٌ هِىَ حَتّى‏ مَطْلَعِ الفَجْر.»
صحیفه امام، ج‏13


:: موضوعات مرتبط: امام خمینی.....، ،
نویسنده : .....
تاریخ : چهار شنبه 11 تير 1393
زمان : 23:41
حجاب


دختــــرانی را می شناسم که صورتـــی می پوشند
لاک قرمـــز می زنند
نـــاز می کنند
عروسکـــــ دارند
لـــــوس می شوند گاهــــی
و لبخنـــــد می زنند..
اینهــــایی که می شناسم دخــترند
♥•٠·
ولی
به "دخترانه هایشان" چوب حراج نزدند
یاد گرفته اند "همه" لایق دخترانه هایشان نیستند.
اینها هم دختــــرند
با چاشنـــی چـــادر
و نمکــــ حیــــا..
هنـــوز هم "بانمکـــ ها"
پرطرفـــدارترند...



:: موضوعات مرتبط: مطالب جالب، ،
نویسنده : .....
تاریخ : چهار شنبه 11 تير 1393
زمان : 23:40
امام کاظم علیه السلام


امام کاظم علیه السلام: دعای شخص روزه دار هنگام افطار مستجاب می شود.
˙·٠•♥
سر سفره افطار التماس دعا دارم.


:: موضوعات مرتبط: امامان........، ،
نویسنده : .....
تاریخ : چهار شنبه 11 تير 1393
زمان : 23:39
شهیدان


از این همه خبرگزاری در دنیا کسی نیست خبری از پسر من بیاورد؟



:: موضوعات مرتبط: شهیدان، ،
نویسنده : .....
تاریخ : چهار شنبه 11 تير 1393
زمان : 23:38
مرحوم آیت الله العظمی محمد کوهستانی بهشهری(رحمت الله علیه):


مرحوم آیت الله العظمی محمد کوهستانی بهشهری(رحمت الله علیه):
˙·٠•♥
انسان باید عادت به ذکری داشته باشد که در مواقع حساس مرگ و انتقال از این عالم بتواند طبق عادت همیشگی آن ذکر را بگوید.

« لاحول ولاقوة الا بالله العلی العظیم ایاک نعبد و ایاک نستعین . . .»


:: موضوعات مرتبط: مطالب جالب، ،
نویسنده : .....
تاریخ : چهار شنبه 11 تير 1393
زمان : 23:38
شهیدان


 

تا آخر ایستاده ایم
10 تیر سالروز عملیات کربلای 1 و آزاد سازی مهران گرامی باد


:: موضوعات مرتبط: شهیدان، ،
نویسنده : .....
تاریخ : چهار شنبه 11 تير 1393
زمان : 23:37
شهیدان


ظهر است. سربازها با لب و دهان خش کیده جلو سالن غذاخور ی صف کشیده اند. رادی و، دعا ی روز اول ماه رمضان را م ی خواند . گروهبان ، لبخشکیده اش را با زبانش خیس کرده، با دلشوره به ساعتش نگاه می کند.صدای شیپور آماده باش، همه را به خود می آورد. همه خودشان را جمع وجور می کنند و برای استقبال از سرلشکر آماده می شوند. ماشین سرلشکر ناجی جلو ساختمان غذاخوری می ایستد. گروهبان به استقبال می رود. رانندة ماشین زود پیاده می شود و در را برای سرلشکر باز می کند. سگ پشمالوی سرلشکر از ماشین پایین می پرد و دم تکان می دهد. لحظه ای بعد، سرلشکر می آید. همه به احترام او پا می کوبند. از رادیو دعا پخش می شود. سرلشکر، سیگارش را روشن می کند و با اشاره به گروهبان می فهماند که رادیو را خاموش کند.گروهبان دوان دوان می رود. سرلشکر همراه با سگ و رانن ده اش به طرف آشپزخانه راه می افتد.سربازان آشپز در کنار دیگهای غذا به حالت خبردار ایستاده اند. سگ پشمالو سرلشکر وارد آشپزخانه می شود. به طرف دیگهای غذا می رود و بو می کشد .یونس می خواهد با لگد سگ را از اطراف د یگها دور کند که سرلشکر واردمی شود یونس و آشپزهای دیگر به احترام او پا می کوبند. سرلشکر، آشپزها را ازنظر می گذراند،سپس رو می کند به یونس.
مسئول آشپزخانه کجاست؟
رفته مرخصی.
احمق، بگو رفته مرخصی، قربان !
رفته مرخصی، قربان.
کی برمی گردد؟
فردا برمی گردد، قربان.
سرلشکر می رود سر دیگ غذا. یک چنگ پلو برم ی دارد و مزمزه می کند . می گوید:«. یک بشقاب و قاشق بیاورید » یکی از آشپزها، بشقاب و قاشقی به سرلشکر می دهد . او مقدار ی پلو دربشقاب می ریزد و رو می کند به آشپزها. بیایید جلو ببینم. یالاّ تند باشید.آشپزها ترسان جلو می روند. سرلشکر به دهان هر کدام یک قاشق برنج می ریزد و می گوید«. بخورید، قورتش بدهید » یونس خودش را با اجاق سرگرم م ی کند . سرلشکر متوجه م ی شود و با عصبانیت داد می زند«؟ هو، نکبت... مگر حالی ات نشد گفتم بیایید جلو »یونس معذرت خواهی می کند و پیش می رود. سرلشکر یک قاشق برنج به دهان او می ریزد و می گوید :«.شروع کنید. فقط مراقب باشید هر سربازی از گرفتن غذا خودداری کرد، فوراً به من معرفی اش کنید
یونس در حالی که مشغول کشیدن برنج در بشقابهاست، منتظر فرصتی است تابرنج را از دهانش بیرون بریزد. خداخدا می کند سرلشکر وادار به صحبتش نکند...والاّ مجبور می شود روزه اش را باطل کند یا روزه داری اش را فاش کند. یک لحظه به یاد ابراهیم می افتد. اگر او به مرخصی نرفته بود و اینجا بود با سرلشکر چه
برخوردی می کرد؟ آیا اجازه می داد سرلشکر روزه اش را باطل کند؟سربازها، ناهارشان را می گیرند و می نشینند سرمیزها. گروهبان در سالن ایستاده است و اوضاع را کنترل می کند بعضی ها روزه شان را می خورند؛ اما بیشتر آنها مخفیانه غذایشان را در ظرفی می ریزند و با خود می برند. گروهبان آنها را می بیند؛ولی چیزی نمی گوید.
سرلشکر از آشپزخانه خارج می شود و به سالن می رود. ترس، وجود همه رافرا می گیرد. بعضی ها از ترس مجبور به روزه خواری می شوند. بعضی با غذا ورمی روند تاسرلشکر برود؛ اما سرلشکر جلو در ناهارخوری می ایستد . یکی ازسربازها، غذایش را می ریزد داخل یک کیسة پلاس تیکی و آن را زیر پی راهنشمخفی می کند. وقتی می خواهد از در برود بیرون، سرلشکر راهش را می بندد. رنگ از چهرة سرباز می پرد. سرلشکر، یک مشت محکم به شکم او م ی زند . پلاستیک غذا می ترکد و لکه هایی چرب از زیر پیراهن او می زند بیرون. سرلش کر، او را درحضور همه به باد کتک می گیرد. سپس دستور بازداشتش را صادر می کند.همة سربازها با ترس و وحشت مشغول خوردن غذا می شوند. هیچ کس جرأت سر بلند کردن ندارد.یونس باز هم به یاد ابراهیم می افتد.هر لحظه که به پایان مرخصی ابراهیم نزدیک می شود، نگرانی یونس هم بیشترمی شود. همة فکر یونس را همین موضوع پر کرده است. گروهبان را هم در جریان قرار می دهد. گروهبان هر چه فکر می کند هیچ راه چاره ای به نظرش نمی رسد .
یونس می گوید«اگر می شود، باز هم بر ایش مرخصی رد کن؛ من میروم راضی اش می کنم نیاید پادگان »مگر می شود؟ ماه رمضان یک ماه است . الان »گروهبان می خندد و می گوید:« تازه پنج روزش رفته. من چه طور بیست و پنج روز مرخصی برایش رد کنم؟»یونس میگوید:« از مرخصی های من کم کن. اگر ابراهیم را دوست داری، نباید اجازه بدهی تا آخر ماه رمضان بیاید پادگان. اگر بیاید و اوضاع اینجا را ببیند، حتماً با سرلشکردرگیر میشود.»
ششمین روز ماه رمضان است. چند ساعتی تا افطار مانده است. ابراهیم آرام و قرار ندارد. شده است مثل اسفند روی آتش. خبرهایی که از پادگان به گوش رسیده، مردم راعصبانی کرده؛ چه رسد ابراهیم که مسئول آشپزخانة همان پادگان است.مردم می گویند: سرلشکر ناجی، روزه داران را با شلاق و بازداشت مجبور بهروزه خواری می کند. او به زور در گلوی روزه داران آب می ریزد.ابراهیم هر چه فکر می کند ، بیشتر عصبا نی میشود ؛ اما سعی می کندناراحتی اش را از کربلایی و ننه نصرت مخفی کند. او بند پوتینهایش را محکم می بندد و ساکش را به دوش می اندازد و خداحافظی می کند. ننه نصرت میگوید:« ننه، چه طور شد یک دفعه تصمیم ات عوض شد؟ مگر نگفتی تا اخر ماه پیش ما می مانی»ابراهیم می گوید«ننه، من مسئول آشپزخانه هستم. بچه های مردم می خواهندروزه بگیرند و کسی نیست برایشان سحری درست کند. درست است من اینجا تو راحتی و آسایش باشم، آنها رنج و غذاب بکشند؟»ننه نصرت جوابش میدهد:« نه ننه، والله من راضی به ناراحتی کسی نیستم. برو، خدا به همراهت.»
پاسی از شب گذشته است. ابراه یم، در گو نی را باز م ی کند و برنجها رامی ریزد داخل دیگ. گروهبان و یونس با نگرانی او را تماشا می کنند . گروهبان می گوید:«مرخصی تو را رد کرده ام. چه استفاده کنی، چه استفاده نکنی، مرخصی حساب می شود »ابراهیم، شلنگ را داخل دیگ می گذارد و شیر آب را باز می کند و میگوید:«. اشکالی ندارد. بگذار حساب بشود. من می خواهم مرخصی ها یم را تو پادگان بگذرانم»گروهبان و یونس که جوابی ندارند بدهند به همدیگر نگاه می کنند. ابراهیم درحالی که شیرآب را می بندد، می گوید:«.من وقت زیادی ندارم. می خواهم سحری درست کنم. اگر شما هم کمکم می کنید، آستینهایتان را بزنید بالا اگر هم کمک نمی کنید، مرا تنها بگذارید» گروهبان که چشمانش از ترس و دلشوره گرد شده، به یونس می گوید:«آقا یونس، این زبان مرا نمی فهمد؛ تو حالی اش کن. الان بازداشتگاه پر از سربازانی است که جرمشان فقط روزه گرفتن است. سرلشکر شب تا سحر نمی خوابد ومراقب سربازهاست. حالا این آقا با چه دلی می خواهد بر ای سربازها سحری درست کند؟»ابراهیم بدون اعتنا به گروهبان، اجاق را روشن می کند. گروهبان که از دست او کلافه شده، غرولندکنان از آشپزخانه خارج می شود.ابراهیم بدون اعتنا به گروهبان، اجاق را روشن می کند. گروهبان که از دست او کلافه شده، غرولندکنان از آشپزخانه خارج می شود.


:: موضوعات مرتبط: شهیدان، ،
نویسنده : .....
تاریخ : چهار شنبه 11 تير 1393
زمان : 23:35
شهید علی اکبر شیرودی


✔خبرنگار ژاپنی پرسید:شما تا کی حاضرید بجنگید؟
شیرودی خندید و گفت:ما برای خاک نمی جنگیم ما برای اسلام می جنگیم.
┘◄تا هر زمان که اسلام در خطر باشد
این را گفت و به راه افتاد.آستین هایش را بالا زد.
چند نفر به زبانهای مختلف از هم می پرسیدند:کجا؟خلبان شیرودی
به کجا می رود؟هنوز مصاحبه تمام نشده.
شیرودی لبخند زد و بلند گفت:نماز!صدای اذان می آید وقت نماز است.♥•


:: موضوعات مرتبط: شهیدان، ،
نویسنده : .....
تاریخ : چهار شنبه 11 تير 1393
زمان : 23:35


.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.