داستان دینی

پویا بهاری

داستان دینی


♥•٠·
میگویند: مردی بود قرآن میخواند واز معنی قرآن هیچی نمیفهمید .
پس پسرکوچکش از پدرش پرسید چه فایده ای دارد قرآن میخوانی بدون اینکه معنی آن ربفهمی .
پدر گفت پسرم سبدی بگیر واز آب دریا پرکن وبرایم بیاور .
پسر به پدرش گفت که غیر ممکن است که آب درسبد باقی بماند .
پدر گفت امتحان کن پسرم .پسر سبدی که درآن زغال میگذاشتند گرفت ورفت بطرف دریا وامتحان کرد سبدرازیرآب زد وبسرعت بطرف پدرش دوید ولی همه آبها از سبد ریخت وهیچ آبی در سبد باقی نماند .پس به پدرش گفت که هیچ فایده ای ندارد .
پدرش گفت دوباره امتحان کن پسرم .سپس دوباره امتحان کرد ولی موفق نشد که آب رابرای پدر بیاورد .برای بار سوم وچهارم وپنجم هم امتحان کرد تا اینکه خسته شد وبه پدرش گفت که غیر ممکن است که سبد از آب پرشود .سپس پدر به پسرش گفت سبد قبلا چطور بود .
اینجا بود که پسرک متوجه شد به پدرش گفت بله پدر قبلا سبد از باقیمانده های زغال کثیف وسیاه بود ولی الان سبد پاک وتمیز شده است .سپس پدر به پسرش گفت این حداقل کاری است که قرآن برای قلبت انجام میدهد .
پس دنیا وکارهای دنیا به تحقیق که قلبت را از کثافتها پرمیکند وخواندن قرآن همچون دریا سینه ات راپاک میکند اگرچه هیچی از آن حفظ نباشی ومعنی اش رانفهمی.
از همین الآن خودتو برای ختم قرآن امسال آماده کن...


شهيدان زنده اند

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







:: موضوعات مرتبط: مطالب جالب، ،
نویسنده : .....
تاریخ : پنج شنبه 5 تير 1393
زمان : 11:46


.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.