![]() |

حدود ساعت 6 یک برادر ارتشی که یک لندرور عراقی را به غنیمت گرفته بود، به جای ما آمد و روی جاده که بغلش ما سنگر ساخته بودیم، در فاصله ی 50 متری ما پارک کرد تا با برادران ارتشی تیپ 5 هوابرد صحبت کند. همین که از ماشین پیاده شد، از سینه به بالا قطع شد و حتی ذرات گوشت و مغز سرش روی لباس های دیگر برادران ارتشی و بسیجی ریخت. این اولین بار بود که فردی در مقابلم این گونه به سعادت شهادت دست می یافت.

نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط: شهیدان، ،

